qap man

ساخت وبلاگ
دل ودماغ نوشتن هم ندارم ولی هرلحظه توخیالم کلی باخودم حرف میزنم عشقم قراره بزودی بیاد نزدیکم ومن میترسم ترسیدنم ازاومدن عشقم نیس ازواکنشی که مادرش نشون میده هست میترسم دوباره ابروریزی کنه خونواده ام فک میکنن من به عشقم جواب ردمیدم امشب خواهربزرگم کلی باهام حرف زد گله کردچرا فلانی وفلانی دوتاخواستگارقدیمی که جواب رد دادم حالا تازه رفتن یه جای دیگه خواستگاری وبله روگرفتن وقتی که ام خواستگاری کردند من خودسرانه جواب رد دادم وبه کسی چیزی نگفتم کلی حرف زدازاینکه سنت داره میره بالا فرصت مادرشدن روازدست میدی وخودت هم نیازداری که ازدواج کنی ازحرف وحدیث مردم خودت خسته نشدی که همش منتظری خواهرکوچیکم ازمادرعشقم گفت وترس ازاینکه اون همیشه توزندگیمون هست اگه من باعشقم ازدواج کنم هم میدونستم حق بااوناست وهم نمیدونستم چی بگم گفتم هرچی خدا بخوادهمون پیش میاد من عشقم رودوست دارم هروقت که بهش فکرمیکنم دلم براش پرمیکشه عشقم همه جوردرکم میکنه دوستم دار نکات ضعف وخوب منو میدونه من نمیتونم ازعشقم بگذرم کاش اینجاهم مث خارج بوددخترپسرا بدون گیردادن خونواده هاشون ازدواج میکردن دلم هرروزکه میگذره بیشترهوای عشقم رومیکنه خایا خودت میدونی چقد دوسش دارم خودت حفظش کن ومال منش کن قول میدم همسرخوبی براش باشم خدایا عشقم روبهم یده دوسش دارم خیلیییییییییی qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 156 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 23:29

میدونم خیلی وقته اینجا ننوشتم ولی میخوام بنویسم که یادم نره با چه سختی هایی این چن سال رو طی کردیم تا مال هم شدیم اذرماه عقدکردیم وفرودین بایه مهمونی مختصروسفربه مشهدزندگیمون روشروع کردیم رفتیم تو یه شهری نزدیک شهرمون و زندگیمون روتویه خونه سازمانی دوخوابه کوچیک شروع کردیم زندگی که خداروصدهزاربارشکر وسپاس که هرروزش بهترازدیروزش هست تنهامشکلمون همون مشکل مالی تاحدودی هس البته هردومون قانع هستیم به اونچه که داریم راضی هستیم عشقم همه زندگیش رو به پای من میریزه ومن هرروز خوشبخترازقبل هستم ازاینکه دورازمادرم ایناهستم اذیت میشم ولی این دلتنگی با وجودشوهرم کمرنگ میشه همسرم دوستم داره هوام روداره پشتیبانی وهمراهیش روهمیشه ودرهمه حال حس میکنم خونه داری میکنم یکم سخت هس اونم برای منی که سالها کارکردم ومستقل بودم ولی بنوعی راحت هم هستم خیلی تنبل هستم کارم فقد شستن ظرف نهایتا یه وعده غذا اونم برا نهارهست میخوابم وب گردی میکنم وکتاب میخونم ازکنارهمسرم بودن خسته نمیشم شاید دوهفته تمام فقد خونه کنارهم هستیم بیرون نمیریم خداروشکرازکنارهم بودن لذت میبریم تازگی ها توهمون محیطی که زندگی میکنیم کلاس یوگا ثبت نام کردم بلکه هم ازتنبلیم کم بشه وهم اینکه بتونم روحیه ام شادتربشه وشایدکمی لاغربشم ازوقتی که ازدواج کردیم همه اون وزنی که کم کرده بودم باچن کیلو اضافه تربرگشت اعتراف میکنم رزیم گرفتن کارخیلی سختی qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 151 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 23:29

جواب ازمایشم منفی شد گرچه هنوز حالتهای بارداری رو دارم و پری هم نشدم ولی منتظرم امیدوارم که خدا مث همیشه در رحمتش رو بروم بازکنه خدا همیشه درهمه حال هوای منو داشته ومراقبم بوده میدونم که حواسش بهم هست احساس میکنم که خودمم کامل اماده بچه نبودم برا همین با اینکه تقریبا مطمئن بودم جواب مثبته جواب منفی شد تا تلنگری بخورم واز اون ترس واضطراب بیرون بیام خدا همیشه به بنده هاش کمک میکنه حتی اگه بنده هاش بدترین بنده باشن وگناهکارترین باشن ومن میدونم که رحمت خدا شامل حالم میشه دیروز وقتی فهمیدم جواب منفی هس کلی اشک ریختم ولی همسرم مرد زندگیم بغلم کردم وسرصورت تن بدنم رو بوسه میزد ودلداریم میداد باید زن باشی که بفهمی عشق یه مرد یعنی چه .. باید عاشق باشی تاب دونی چقد نواش ها وبوسه های مردی که باهمه وجودت میخوایش واونم تورومیخواد چقد لذت داره تو تموم لحظاتی که اشک میریختم تودلم خداروشکر میکردم که همسری دارم خونه ای دارم رفاهی نسبی دارم ومن چقد با این زندگی ارامش دارم وچقدر خوشبختم من خوشبختم خوشبختیم رو مدیون مهربونی خدا میدونم ازخدا ممنونم برای همه مهربونی هاش وهمه بخشیدن هاش ... خدایا سپاسگذارم که سهتی توزندگیم وهوام رو داری خدایا ممنونم qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 152 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 23:29

هنوز خبری از فاعدگی نشده هرچی بی بی چک هم میزارم منفی هست وقتی میخوام بی بی روچک کنم ترس برم میداره اگه حامله باشم چی میشه ؟یعنی من میتونم مادرخوبی باشم زایمان درد داره وهزارفکردیگه ولی وقتی منفی میشه قلبم فشرده میشه دلم بچه میخواد دلم میخوادمادربشم میدونم هوز خیلی چاق هستم بایدلاغرکنم بایداوضاع مالیمون بهتربشه ولی دلم بچه میخواد هواداره سردمیشه یه حس افسردگی سراغم میادکارم شده خوردن خوابیدن فلیم دیدن وپخت وپز ورفت روب حس میکنم یه ادم تنبل بیکار بی اراده شدم حوصله هیج کاری ندارم حوصله نوشتن هم ندارم الان بهترین موقعیت برای لاغرشدن هس برای نوشتن برای دنبال کارهایی که یه عمرارزوشون روداشتم ولی نمیتونم حسش روندارم بدجوری تنبل وضعیف نفس شدم ح میکنم همه اون قول هایی که بخدا دادم برای رسیدن به عشقم حالا که بهش رسیدم داره یادم میره خدایا بفریادم برس خدایا پشیمونم ازکارهای قبلیم خدایا الان من عشقم رودارم سقفی بالاسرم وزندگی عاشقانه ولی چرا اشکم براه چرا همش ترس دارم خدایا توفقدمیتونی ارومم کنی تومیتونی بهم ارامش بدی تومیتونی کمکم کنی خودت بفریاد برس ومنو بخاطرهمه بدی هام ببخش خدایا ممنونم ازاینکه هستی برای منی وحواست بهم هست برای همه همه همه چیزازت ممنونم وشاکرم خدا qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 196 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 23:29

پارسال 15اذر همسرم اومد این شهرستانی که هستیم و 24اذر اومدن خونه ما با پدرش و شب بعدش که 5شنبه بود ما 25/9/95عقدکردیم ومن هنوز باورم نمیشه که نزدیک یکشال پیش خدا بهترین مرد دنیا رو نصیب من کرد من هنوز خودم رو لایق اینهمه مهرومحبت خدا نمیدونم خدای من گناهای منو ندیده گرفت وبهترین همسردنیا روبه من دادمردی که عاشقانه دوستم داره ودوستش دارم ومن معجزه ورجمت و بخشش خدا رو به عینه دیدم من عاشق خدا هستم عاشق اینهمه مهرومحبت بی پایانش ..اینهارونمینویسم که پیش خدا خودم رولوس کنم وپاچه خواری کنم برای بچه نه اینهارومیگم که هیجوقت یادم نره خدا چقدربهم لطف داشته ومن رولایق اینهمه خوشبختی دونسته خدایا ممنونم ..خدایا شکرت میدونم اگه این ماه هم باردارنشم رحمت خدا ولطف خدا همیشه شامل حالم میشه خدایا ممنونم برای همه خوبی هات خدایا ممنونم خیلی سپاسگذارم خیلی qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 185 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 23:29

به تاریخ عربی یسال پیش همچین شبی  من وهمسر به عقد هم اومدیم شبی که سرتاسرپرازخاطره وعشق برام هس تامدتها هنوز باورم نمیشدکه همسرم مال من شده ومن رسما وشرعا همسرعشقم شدم خدایا ممنونم که همسرروبه من دادی ممنونم که منو هوام روداری خدایا خوشبختیم روبا فرزند یا فرزندانی تکمیل کن بهم قدرت شکرگذاری همیشگی بده

کمکم کن مث همیشه که هوام روداری بازم هوام روداشته باش ومنو ازغرور وکبر دورنگه دار

خدایا ممنونم خیلی خیلی خیلی سپاسگذاروشاکرم

qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 151 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 23:29

دیروز ظهر همسر رفت پایتخت پیش مادر وپدرش که سری بزنه ویه عروسی دارند شرکت کنه من خونه ام دیشب برا اولین بار توخونه خودمون تنهایی خوابیدم ..جای همسر واقعا خالی بود تو سالن راه اهن بغلش کردم روم نشد ببوسمش ولی گریه کردم خدایش دوری از همسر سخته خداروشکر صبی به سلامت رسید خونه اشون وبهم خبرداد عصر باهاش حرف میزدم  اروم وبا ایما وشاره حرف میزد تماس تصویری داشتیم نمیخواست مادرش بفهه که با من با زنش داره حرف میزنه هنوز بنوعی ازمادرش میترسید دلم گرفت درسته همسرم خیل خوبه ومن عاشقش هستم اونم دوستم داره ولی مادرش قبولم نداره اصلا سراغی هم ازمن نگرفته بود یساله که عقد کردیم 7-8ماهه که زیریه سقف هستیم ولی نه مادرشوهر نه خواهرشوهر نه حرفی باهم زدن دریغ ازیه تماس تلفنی حتی منو ندیدن هیجی حس بی ارزش بودن درپیششون میکنم ازاینکه کم محلی میکنن وتحویلم نمیگیرن حس حقارت بهم دست میده ولی بخودم دلداری میدم که بهتر اینجوری دوری ودوستی هس ولی واقعیت اینه که حس میکنم خیلی کم دارم ادم کم وبی اهمیتی هستم که منو حساب ادم نمیکنن همسرم خوبه عاشقش هستم معجزه خدا توزندگیم همسرم هس خدا سلامت نگهش داره ولی مادروخواهرش .. بگذزیم خدایا عشقم روبخودت میسپارم مث همیشه خودت هواش رو.داشته باش ومنو هماز رحمت ومهربونی هات محروم نکن خدایا ممنونم برای همه خوبی ها وبودنت qap man...
ما را در سایت qap man دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : qapmano بازدید : 201 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 23:29